خدا
دلتنگ جمکران
دلم هوای جمکران کرده
سه شنبه های که برایم پراست از عاشقانه بدوبدو برو سمت ترمینال ۷ساعت بعد میرسی قم مستقیم از هفتادودو تن میری سمت حرم عرض ادبی و نماز مغرب رو مهمون خانوم و باز دوباره راه بیفتی با بی تابی سمت سواری های جمکران
راهی بشی سمت میعادگاه عاشقان از دور چشمت بخوره به مناره های مسجد که دارن صدات میکنن نگات میکنند بیتاب بشی از همونجا اشکت جاری بشه دل تو دلت نباشه دعای توسل های سه شنبه های جمکران همه راهیی هستن
میرسی بی تاب هرسو چشم میندازی که شاید لیاقت پیدا کرده باشی و جز افسوس چیزی بدست نمیاری
دعای توسل که تموم شد میری سمت پاساژ تو این هوای سرد یه چای داغ میچسبه چای میگیری میای دوباره روبروی مسجد توحیاط میشینی … میشینی زل میزنی به مسجد ..
منتظری تا بیاد
اما
نه … انگار هنوز آدم نشدم… میبینی داره وقت اذان میشه و تو هنوز حیرانی سرگردانی میری داخل مسجد برای نماز اماده میشی
بعداز نماز و دعا و قران … وقت خداحافظی میرسه دلت اونجا جا میزاری
میری راهی حرم خانوم میشی
بعدش راهی شهرت
سه شنبه هایی رو دوست دارم که تاصبحش رو بیدارم زل میزنم به این منظره … دلم تنگ جمکران شده ….
حدیث
معجزه ای ازمعجزات امام رضاعلیه السلام
خاطره ای از خادمین امام رضا علیه السلام از معجزات امام رئوف
ضامن آهوضامنم شو
ضامن آهو ضامنم شو
ضامن آهوضامنم شو